فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Old Lady

oʊldˈleɪdi əʊldˈleɪdi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله

  • (عامیانه) مادر، والده
    • - My old lady made me take a bath everyday.
    • - مادرم مرا وادار می‌کرد هر روز دوش بگیرم.
  • همسر، زوجه
  • معشوقه
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد old lady

  1. noun one's wife
    Synonyms: granny, mother, old dame, old maid, old woman

ارجاع به لغت old lady

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «old lady» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/old lady

لغات نزدیک old lady

پیشنهاد بهبود معانی